English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6481 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
lexical U کلمهای
etymologize U وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
dyad U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
jaw breaker U سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
barytone U کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
phoneme U که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
doublet U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublets U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
overflows U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflow U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
input/output U کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
operator U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
exponents U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
aspirating U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
operators U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
exponent U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
acronym U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
heteronym U کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
homograph U کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
id U کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
thesaurus U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesauruses U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
searched U گشتن
puttering U ول گشتن
search U گشتن
go about U گشتن
putters U ول گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
roam U گشتن
searches U گشتن
seeks U گشتن
slosh U ول گشتن
sloshes U ول گشتن
sloshing U ول گشتن
hang around U ول گشتن
searchingly U گشتن
putter U ول گشتن
seek U گشتن
seeking U گشتن
puttered U ول گشتن
roamed U گشتن
to fool about U ول گشتن
to go about U گشتن
swivel U گشتن
strangle U ول گشتن
to knock about U ول گشتن
swivels U گشتن
to muck a bout U ول گشتن
swivelled U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
roams U گشتن
seach U گشتن
roaming U گشتن
trundling U گشتن چرخیدن
idle U ازاد گشتن
fossick U خوب گشتن
grow U شدن گشتن
circumvolve U دور گشتن
circumambulate U بدورچیزی گشتن
trundles U گشتن چرخیدن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
idled U ازاد گشتن
trundled U گشتن چرخیدن
trundle U گشتن چرخیدن
idlest U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
puttering U مهمل گشتن
grows U شدن گشتن
putters U مهمل گشتن
puttered U مهمل گشتن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
orbits U بدورمداری گشتن
orbited U بدورمداری گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
trundl U غلتیدن گشتن
putter U مهمل گشتن
turns U گشتن چرخیدن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
to rev up U تند گشتن
to look for work U پی کار گشتن
to look for anything U چیزی گشتن
trolls U گشتن سراییدن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
to search for anything U پی چیزی گشتن
troll U گشتن سراییدن
turn U گشتن چرخیدن
ranksack U خوب گشتن
to turn round U دور گشتن
roll U غلت خوردن گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
orb U بدور چیزی گشتن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
to search U گشتن [جستجو کردن]
to hang about U گشتن معطل شدن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
slue U بدور محورثابتی گشتن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
go U گشتن رواج داشتن
goes U گشتن رواج داشتن
prowl U درپی شکار گشتن
prowled U درپی شکار گشتن
hang about U گشتن پرسه زدن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
prowls U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
rolled U غلت خوردن گشتن
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
rotates U دور محور خود گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
rotate U دور محور خود گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
rev U تند گشتن دور برداشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
revving U تند گشتن دور برداشتن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
pursuits U دنبال
pursuit U دنبال
dangler U دنبال رو
rears U دنبال
rearing U دنبال
rear U دنبال
reared U دنبال
pickup artist U زن دنبال کن
in the wake of U در دنبال
attachment U دنبال
pope's nose U دنبال چه
philanderer U زن دنبال کن
philanderers U زن دنبال کن
parsmip nose U دنبال چه
player [American E] U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
Recent search history Forum search
1ایا انسانی که تنها به دنبال لذت است عشق را می فهمد؟
3biotargeted
1recreationist
0turn over a new leaf
0دنبال کسی رفتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com